لحظه های نیلوفری

آن زمان که وجودم در محراب نگاهت لغزید نام من در هم شکست
ه)):هجوم یک آغوش داغ
س)):سرود لحظه لحظه های ناب
ت)):تو را خواستن با التهاب
ی)):یک بوسه با آب و تاب
آن لحظه که سکوت چشمانت فریاد می کشید عشق می خواهم
آن زمان در آغوش گرمت غلتیدم
همین آغاز و پایان من بود...یاد نفس های آتشینت بر تنم
حال که در محراب پر ز خواهش چشمانت شکستم
جسم و روحم را در آن آغوش امن مرهم گذار
چون تا ابد این وجود بیمار توست
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 9:54 توسط هستی
|