مداد رنگی

نمی دونم چیکار کردی؟
آسمونم آبی تر شده شاید با یه مداد آبی
آسمونو رنگش کردیهمه چی برام قشنگتر شده دیگه همیشه لبخند می زنم
راه زندگی اینقدر روشن شده که انگار با اون مداد
زردهیه دونه خورشید واسش کشیدی
اونم یه خورشید گنده به این بزرگی!
دیگه از کسی بدم نمیاد قلبم مهربون تر شده
دیگه از کسی ناراحت نمی شم
نمی دونم مهربونی چه رنگیه ؟ آبی؟ سبز ؟
سفید؟ اما تو توی قلبم یه دونه مهربونی کشیدی
ماه اینقدر خوشگل شده! شبم یه دنیا ستاره داره ؛
با مداد نقره اییه شب رو حسابی ستاره بارون کردی
می شه جعبه ی مداد رنگیتو به من قرض بدی؟
می خوام یه نقاشی بکشم
اجازه هست؟ می خوام عشقتو نقاشی کنم
اما با کدوم یکی از مدادها بکشم؟
با آبی؟ که مهربونی رو نشون بده ؟اما پس التهابش چی می شه؟
با قرمز؟ که التهاب رو نشون بده؟ اما پس آرامشش چی می شه؟
با سبز؟ که آرامش رو نشون بده؟ اما پس پاکیش چی می شه؟
با سفید؟ که پاکیش رو نشون بده؟ اما پس شوقش چی می شه؟
با بنفش؟ که شوق رو نشون بده؟ اما پس وسعتش چی می شه؟
صبر کن ببینم! چه رنگی می تونه وسعت رو نشون بده؟
نخیر انگار اصلا نمی شه!! نمی تونم عشق تو نقاشی کنم
چون رنگ کم می آرم
اصلا نقاشیم خوب نیست! من نویسندم نه نقاش
پس می نویسم:
اهورای اهورایی من به اندازه ی عشق اهوراییت دوست دارم
هستی همسرت