قسم
به فسون دیدگانت
که تو را ز جان پرستمبه قشنگی لبانت به سپیدی دهانت
به دو چشمان قشنگت به نوای تارو چنگت
به جمال آب و رنگت به دو گونه ی قشنگت
به دل سخت چو سنگت
که تو را ز جان پرستم
به قطار کارون ها به امید ساربان ها
به عروس آسمان ها به خدای کس ندیده
به قشنگی دو دیده به دو آهوی رمیده
به عقاب خوش پریده به غمی که نو رسیده
که تو را ز جان پرستم
به بهار و فصل مستی به حیات و روح هستی
به بلندی و به پستی به زمینی که نشستی
به خدایی که پرستی به امیدی که تو هستی
که تو را ز جان پرستم
به کمال روح انسان به میان جسم و حیوان
به نسیم عهد و پیمان به صدای رعد و طوفان
به تمام اهل کیهان
که تو را ز جان پرستمبه جوانیم به قلبم به خدای جسم و روحم
به خدای آسمان ها به تمام کهکشان ها
به ستارگان روشن به کناره های دریا
به نگاه پر شکوهت به قدوم خاک پایت
به کبودی افق ها به سپیدی سپیده
به گل گیاه و صحرا
که تو را ز جان پرستم
به لبان سرخ و مرطوب به خروش موج دریا
به شکوه کوه الوند به چمن به دشت و جلگه
به شب زفاف و مستی به تمام عشق و هستی
به تمام آرزوها به تمام خاک دنیا
که تو را ز جان پرستم
به خدا اگر نخندم به خدا اگر ننالم
تویی آخرین نگاهم تویی آخرین بهارم
که تویی بهار عمرم که تو را زجان پرستم
همه دنیایم از آن تو